سفارش تبلیغ
صبا ویژن
RSS

امروز بالاخره یعد از یک هفته کسالت و کرختی بلند شدم و یه دستی سر و گوش خونه کشیدم!(دیشب بعد از یک هفته دخترک با آرامش خوابید)

یعنی یه جوری شده بود که از اینکه پام بره روی سرامیک بدم میومد اما نه توانش رو داشتم تمیز کنم و نه همسرجان میتونست کمکم کنه!

خلاصه که امروز با اینکه کلی کار شخصی عقب افتاده داشتم اما بی خیال اونا شدم و افتادم به جون خونه،صبح ماشین لباسشویی زدم و پنجره ها رو باز کردم و رختها رو جا به جا کردم و یه نظافت کلی توی کمدها رو انجام دادم و تند تند شلغم و دمنوش درست کردم با دخترک خوردیم و بعدش جارو کشیدم (البته جاروش همچین اساسی نبود) بعد از ناهار هم وقتی دخترک به زور شربت سرماخوردگی خوابش برد، پا شدم و تند تند دستمال کشیدم و با یه شیشه پاک کن هرجایی که چشمم میوفتاد رو تمیز کردم و از همه مهمتر شستن دسشویی توالت بود که اون هم انجام شد!

واقعاً "النظافه من الایمان" انگار روح آدم هم آرامش پیدا میکنه!

جمعه ای خونه مادرشوهرم بودیم بعد ایشون و خواهرشوهرجانم داشتن در مورد مردم شلخته و کثیف در خیابون صحبت میکردند،که توی مترو روی زمین میشینند و خوراکی میخورند توی خیابون، دستاشون رو به همه جا میمالند و ....!!! یعنی مصداق نصفش خودم بودم :))))





برچسب ها : همسرانه  ,